کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر :     قالب شعر : غزل    

کــاش مـی‌شــد بگـذارنــد مُهیـا گــردد           شبِ او صبـح به محـرابِ مصلا گردد

شبِ او صبح نشد، نیمه شب او را بردند           تا که با زخمِ زبان آن شبش احیا گردد


درِ آتـش زده کــم بــود بیـاُفتـد رویَــش           بـاز کـم بود که میخی به تَنی جا گردد

پیشِ طفلان پِیِ مَرکب پدر پیری رفت           تـا کـه این کوچـه پُر از نـالۀ بابا گردد

روضۀ غربتِ پـیـری کـه بـه زانو آمد           بــه امیـدی کــه گُـلِ گُمشده پیدا گــردد

پیــرمـردی بــه ســرِ نعشِ جوانش آمد           شـاهــدِ کَــم شـدنـش وقـت تَقَـلا گــردد

اِربــاً اِربــا بــدنی دیـد به دستش فهمید           هــرچــه کردند نشـد تیغِ دگر جا گردد

دشنه و تیغ و تبر دست به دست هم داد           بــدنـی بــاز شــود مثــل معمــا گــردد

دست و پا زد پسری تا پدری جان بدهد           دست و پا زد پسری تا کمری تا گردد

چشم را نیزه گرفته است اگر چشمی بود           کـاش می شـد نظرش قـسمتِ بابا گردد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

شعله بر خانه‌اش انداخت حرامی تا زود           درِ این خانـه به یک ضربۀ پا وا گردد

دو قـدم راه نرفتـه بــه زمیـن می اُفتـاد           کـه پُــر از زخـمِ تـنِ خستۀ مولا گردد

فرصتـی هیـچ نـدادنـد و کـشیـدند تنـش           قـبـل از آنی که نفس تازه کند پـا گردد

گرچه می خورد زمین گرچه کشیدند به خاک           روضه ای خواند غـمش باز مُداوا گردد

دست انداخت به دورِ بدنش ریخت زمین           دست انداخت دهـانش نَفَـسش وا گـردد

چند عضو از بدنِ اکـبرش آنجا کَم بود           خواهـرش بود ولی حـلقـۀ نا محرم بود

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

صـادق آل مصطـفی، رفـته از دنـیـا            رخت عـزا شد بر تن مادرش زهرا

ای آسمان خون گریه کن در غم صادق            عـالـم شـد حـسـیـنـیـۀ مــاتـم صـادق


واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا؛ واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا

**********************************

زهــر جـفـا آتـش زده بــر دل مـولا            خـنـدۀ سـتــم بـر لـب قــاتــل مـــولا

آن آقـایـی کـه خـدایـی کـنـد دلهـا را            احـادیـثـش کـربـلایـی کـنـد دلـهـا را

واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا؛ واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا

**********************************

به فاطمه نور دو عین حضرت صادق            بانی روضۀ حسین حضرت صادق

چون خانه اش آتش گرفت رئیس مذهب            زنده شد در دل زارش روضۀ زینب

واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا؛ واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا

**********************************

خـیــمـه هـای آل عـبـا آتـش گـرفـتـه            دامـان طـفـل بـی نـوا آتـش گـرفـتـه

ما بین حـرم تا مـیـدان لالـه ها پرپر            آن طرف تر در قتلگاه پیکری بی سر

واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا؛ واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

ای به رخسار تو نـور سرمد            یوسف مرتـضی سبـط احـمـد

مـــیـــوۀ قــلــب ام ابـــیــهـــا            سـیّـدی جـعــفـر بـن مـحـمّــد


ای عـلـم تـو خـدایـی ** ای مـعـنی آقـایـی ** روشـنـگـر دلـهـایـی

آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله (۲)

******************************

آرزویـم بُـود یـابـن الــزهــرا            که شوم در رَهَـت عـبد لایق

در شب ظُلمَت و جهل و غفلت            نور هر محـفـلی، قـالَ صادق

ما اهل غفلت هستیم ** دل بر عطایت بستیم ** در راه تو بنشستیم

آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله (۲)

******************************

غـصه دارِ غــمِ روی زهــرا            آیـد از در گهـت بـوی زهـرا

زهـر کینه به جانت اثـر کرد            که شـدی زائـر کـوی زهــرا

چون بیـت تو با آذر ** شد از جـفـا شعله ور ** شد زنده یاد مـادر

آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله (۲)

******************************

مـروۀ عـشـق تـو قـبـر مـادر            ای صفـایت صـفـای مـدیـنـه

خـانـۀ تـو حــســیــنـۀ اشــک            بـوده در کـوچـه های مـدیـنـه

آه یـاد فرق اکـبـر ** آه یـاد حَـلـقِ اصغـر ** آه یـاد جـسـم بی سـر

آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

آه یـاد درد معجـر ** آه یـاد حَـلـقِ اصغـر ** آه یـاد جـسـم بی سـر

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

آی عاشقی که میزنی به یاد غربتم به سینه           انشالله قسمتت بشه به زودی مکه ومدینه

هـنوزم تو گـوش تاریخ           سوز اشک و ناله هامه


عـاشـقـا این رو بـدانـیـد           مـادرم صاحب عـزامـه

من غریبم من غریبم؛ من غریبم من غریبم (۲)

****************************

همین یک نکته کافی معنی غربت و بدانی           مزار من خـاکـیِّ و حتی نداره سایـبانی

غـیـر مهـدی نیـمه شبها           کس نمی گـیـره سـراغم

مــدرک غــریــبـــیِّ من           قـبر بی شمع و چـراغم

من غریبم من غریبم؛ من غریبم من غریبم (۲)

****************************

ولی همه اینها فدای اون غریبی که فدا شد           تشنه لب فـدای اسلام و شریعت خدا شد

پشت ابر فتنه رفت، اون           مـاه غـم نـشـان گــودال

نهـی از مـنـکـر نـمـوده           غرق خون میان گودال

واحـسیـنا واحـسیـنا؛ واحـسیـنا واحـسیـنا (۲)

****************************

بین مقتل ناله ها کمتر بزن؛ شهید عریان           پیش زینب دست و پا کمتر بزن؛ ذبیح عطشان

بوسه ها زده به جسمت           نیزه و شمشیر و خنجر

فـاطـمـه گـویـد به نـالـه           یا حـسین غـریب مـادر

واحـسیـنا واحـسیـنا؛ واحـسیـنا واحـسیـنا (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر و دوری از زبان محاوره تغییر داده شد

میگم این و برات تا معنی غریبی و بدانی           مزار من خـاکـیِّ و حتی نداره سایـبانی

راویِ مـصـیـبـت هـامه           قـبر بی شمع و چـراغم

بین مقتل ناله ها کمتر زن ای شهید بی جان           پیش زینب دست و پا کمتر زن ای ذبیح عطشان

ذکر زمزمه ای شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : زمزمه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

ما که همیشه سرخوش شمیمی از شقایقیم           شیعه که نه، ولی محـبـین امامِ صادقـیم

ای، نور خدایی، که باوفایی، مارو قبول کن، واسه گدایی


ما رو شبـیـه صلحـا، شیـعـۀ واقـعی کن           مـثـل امام و شـهـدا، شیـعـۀ واقـعـی کن

یا امامِ صادق؛ امامِ صادق؛ امامِ صادق (۲)

****************************

شیعـۀ واقعـی شدن، آرزوی ما هـمینه           دل ما با یاد غمت پر می زنه تا مدینه

آه، مارو عوض کن، با نور پاکی، ای مرقد تو، یک قبر خاکی

مصحف غصه پر شده، از آیه های صبرت           دلم میخواد سر بذارم، یه روز رو خاک قبرت

یا امامِ صادق؛ امامِ صادق؛ امامِ صادق (۲)

****************************

عزیز فاطمه میگن که خانت و آتش زدند           این بی حیا ها انگاری سوزوندن و خوب بلدند

آه، پای برهنه، دلِ شکسته، دنبال مرکب، با دستِ بسته

سیـنه زنا دیگه بیاید، مثل رئیس مذهـب           ازین به بعد گریه کنیم، به یاد عمه زینب

آه؛ مظلومه زینب؛ مظلومه زینب؛ مظلومه زینب(۲)

********************************

دستای زینب بسته و به دور اون صف میزدند           یهودیای شهر شام، دف میزدند، کف میزدند

آه، قلب خدا رو، اونا شکستند، میگفتن اینها، خارجی هستند

وای از جنایتای این، بی غیرتای کـافـر           نـگـاه نا مَـحـرما و، بچـه هـای پـیـمـبـر

آه؛ مظلومه زینب؛ مظلومه زینب؛ مظلومه زینب(۲)

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

به گوش عرشیان هر دم، رسد افغان من مادر           زده زهر جفا آتش، به جسم و جان من مـادر

ز دست دشمنان دین، چه محنت ها که دیدم من           شب و روز از ستمهاشان، مصیبت ها کشیدم من


واویلا آه و واویلا؛ واویلا آه و واویلا (۲)

***************************

امان از این جنایات و، ازین کاشانه سوزاندن           گمانم که شده عادت، مدینه خانه سوزاندن

میان آتش ای مادر، به یادت خونجگر هستم           به یاد داغ مسمار و، غم دیوار و در هستم

واویلا آه و واویلا؛ واویلا آه و واویلا (۲)

***************************

میان آتش ای مادر، به یاد رویت افـتادم           غـم آن صورت نـیلی، دوبـاره آمده یـادم

در آن شب در پی مرکب، چو دستم بسته شد مادر           فتادم یاد اوباش و دو دسته بستـۀ حـیـدر

واویلا آه و واویلا؛ واویلا آه و واویلا (۲)

***************************

بگو مادر بگو مادر، چه شد که رزق تو غم شد           چه شد که اول عمرت، چو پیران قامتت خم شد

بگو مادر بگو مادر، چرا رکن علی بشکست           چرا در نافله خواندی،قنوتت را تو با یک دست

واویلا آه و واویلا؛ واویلا آه و واویلا (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

در آن شب در پی مرکب، چو دستم بسته شد مادر           فتادم یاد اوباش و طناب و گردن حـیـدر

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

امروز، روز ناله و انـدوه و ماتم است           روز عـــزای اشــرف اولاد آدم اسـت

چیزی شبیه روز حسین و محرّم است           باز این چه شورش است که در خلق عالم است


ای دل که در حریم تو اندوه کربلاست

اندوهبار حضرت صادق، دلِ خداست

هفت آسمان برای غمش گریه می کنند           دور مـزار بی حـرمـش گـریه می کنند

در زیر پرچم و علـمش گـریه می کنند           سینه زنان ز سوز دمش گریه می کنند

زانـو بـغـل نـموده، مـلالـی گـرفـتـه اند

کـرّوبـیـان چه اشک زلالـی گرفـته اند

در این عـزا برای تـأمّـل مجـال نیست           این رزق گریه بی غم آقا حـلال نیست

اشکت بدون حضرت صادق زلال نیست           در بارگـاه قـدس که جـای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

ای شیعه این عزا، چو عزای محرم است

شد سرنگـون زِ باد مخالف چراغـشان           آفت رسـیـده از در و دیـوار بـاغـشـان

آن آتـشـی که سر زده آمد سـراغـشـان           داغی نـهـاده بـار دگـر روی داغـشـان

نـقّـاش سـرنـوشت قـلـم را چه بد کشید

آتش دوباره از در و دیـوار قـد کـشـیـد

شــیــخُ الائــمّــۀ غــــم ایّـــام دیـــده را           مـرد مـدیـنـه مـانـدۀ مـاتـم چـشـیـده را

این زادۀ حـسـیـن شــه سـر بــریـده را           این پـیـرمـرد خـستـۀ قامت خـمـیده را

ابـن ربـیــع از چــه بـه آزار مـی بــرد

در کوچـه، بی عـمامه و دستـار می برد

هر چند روضه شمع تنش را مذاب کرد           او را به بر گرفت چنان شعله، آب کرد

چـشم امـام را که سراسـر شـراب کرد           زهـری رسید آخـر و او را کباب کـرد

انـگـور زهـر بـار به داد دلـش رسـیـد

منصور عـاقـبـت به مـراد دلـش رسید

هرچند بستری است، غمش سر نمی رسد           هنگـام مرگ هم کـرمش سر نمی رسد

انـدوه شـعـله ور زِ دمش سر نمی رسد           این روضه بی حسین به آخر نمی رسد

جـدّم حـسـیـن با لب تـشـنـه شـهـیـد شد

با ضربه های نـیـزه و دشنـه شهـید شد

در قـتـلـگـاه ولـولـه شـد، وای عـمـه ام           دور تنش چه غـلغـلـه شد، وای عمه ام

وقت سرور حـرمـلـه شد، وای عـمه ام           لشگر به سمت قـافـلـه شد، وای عمه ام

این ها ز مـرد های حـرم سر گرفته انـد

از بـانــوان قـافـلـه زیــور گـرفـتـه انـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بند زیر به دلیل مستند نبودن بعضی از مصرع ها و مغایرت آنها با روایت های معتبر حذف شد

در کوچه های بی کسی این پیرمرد دین           پای بـرهـنه می دود و می خورد زمین

آهـی کـشـیـد از جـگــرش، آهِ آتـشـیـن           با خاک کوچه زمزمه می کرد اینچنین

" از روی خـاک، امّ ابـیـهـا بـلـنـد شــو

مــادر بـیـا بـخـاطـر بـابـا بـلـنـد شــو"

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همان امـام که احـیـا نـمود مکـتب را            بنا گـذاشت به عـالـم ستون مذهب را

به علم و حکمت و ایمان خویش روشن کرد            در آسـمـان امامت هـزار کـوکـب را


ز انقـلاب کـلامش، کـمال حاصل شد            نـجـات داد ز بـیـداد، هـر مـعــذّب را

به نور علم و عـمل پرورید در عـالـم            هـزارها خـلـف صـالـح و مـهـذّب را

بنای حوزه اگر بـاقـرالعـلـوم گـذاشت            به فقه جعفری آراست صادقش لب را

حیات مکتب شیعه حدیث و قرآن است            که هر دو علت بالندگـیست مذهب را

ز بعـد کرب و بلا، بعـد باقـر و سجـاد            شکست صادق دین پشت ظلمت شب را

میان محفل علمی ز ظلم دشمن گـفت            به اهـل بیت، هـدایت نمـود اغـلـب را

رواج داد که راه عروج ما روضه است            ادا نـمـود حـقـوق حـسین و زینـب را

گـنـاه شیـخ الائـمّـه چه بود ای مـردم            شـکـست دشمـن او آن دل مـقـرّب را

شبـیـه حـیـدر کـرار دست او بـسـتـند            شبیه فاطمه در شعـله گـفت یارب را

دوباره وقـت نماز و هجـوم نامـردان            دوبــاره بـی ادبـی سـیـدی مــؤدّب را

چرا کسی نگـران امـام پیـرش نیست            کجاست دادرسـی، غـربت لـبـالـب را

میان آن همه شاگـرد یک نفـر نـشنـید            صدای بغض گـلوی رئیس مذهب را

امام مفـتـرض الطاعه را پیاده کـشاند            برای خـویش مـهـیـا نمود مـرکـب را

به روی صادق دین ناسزا ! زبانم لال            خـدا عــذاب کـنـد دشـمـن مـکـذّب را

هنوز تهمت بی دین به اهل دین رسم است            هـنـوز فــتـنـه بَـرَد مـردم مـذبـذب را

به یاد تـاول پـای سـه سـاله که افـتـاد            مرور کرد همه روضه های آن شب را

: امتیاز

زبانحال امام صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آتـش گـرفـتـه بــارِ دگــر آشــیــانــه ات           چون شعله ها گرفـتـه ام امشب بهانه ات

هر گوشه ای که می نگرم خاطراتِ توست           اینجا پُر است گوشه به گوشه نشانه ات


دیـوار و دود و آتش و لبخـندهای شوم           حالا شده ست خانۀ من روضه خانه ات

امشب که کودکان زِ پِی ام گریه می کنند           اُفــتــاده ام بـه یــادِ تــو و نــازدانــه ات

یک سـو تویی و عمه ام و گریه های او           یک سو کـسی که باز زنـد تـازیـانه ات

آخـر جـدا شـد از کـفِ تـو دامـنِ عـلـی           ای وایِ من شکسته مگر دست و شانه ات

: امتیاز

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آتـشـی بـاز فـراهـم شده و بر در خورد           دست زهرا وسط عرش به روی سر خورد

به همه اهل جهان موی سفیدش می گفت:           چه قدر خون دل از کینۀ این لشکر خورد


داشت با آن همه انـدوه، تجـسّـم می کـرد           غصه هایی که در این شهرِ بلا، حیدر خورد

بی قـرار است چـرا او؛ نکـنـد تـازه شده           داغ آن ضربۀ آنروز که بر مادر خورد

خـانـۀ سـوخـتـه اش ارثـیـه از خیـمه گهِ           کشته ای بود که بر حنجره اش خنجر خورد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع آتش زدن خانه امام که مرحوم کلینی در صفحۀ ۴۷۳ جلد اول اصول کافی و دیگر مورخین نیز از ایشان آن را نقل می‌کند در مدینه اتفاق افتاده است و حضرت آن را با پا خاموش کرده و میفرمایند من فرزند ابراهیم خلیل الرحمان هستم، .و هیچ ارتباطی نیز با داستان احضار حضرت که در بغداد اتفاق افتاده ندارد  لذا حواشی نقل شده برای این روایت مثل کشیدن عبا و ... در هیچ کتاب معتبری نیامده است. جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید. ضمناً غرور در فرهنگ لغت به معانی زیر آمده است:« ۱ - ( مصدر ) فریفتن فریب دادن ۲ - ( مصدر ) مغرور بودن ۳ - ( اسم ) فریفتگی ۴ - تکبر نخوت ۵ - پندار خیال باطل ۶ - جوشهایی که بر صورت جوانان پر خون و خوش بنیه پیدا آید » با این معانی می بینید که غرور دارای بار منفی است و بیشتر ذمّ اهل بیت است.

بی عبا بود که در کوچه کـشیـدند او را           پسر حضرت حیدر به غرورش بر خورد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ زیرا همانطور که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند موضوع احضار امام صادق در مدینه نبوده است بلکه در هنگام حضور حضرت در بغداد بوده است.

چـنـد باری پی مـرکب نـفـسـش بنـد آمد           چند باری وسط کوچه زمین، با سر خورد

در شهادت امام صادق چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام عليه‌السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام عليه‌السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام عليه‌السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ ـ موضوع آتش زدن خانۀ امام صادق عليه‌السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام عليه‌السلام ندارد. جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای صحن خاکی حـرمت دلـربـاتـرین            گرد و غـبـار مـرقـد تو کـیـمـیـاتـرین

در ذهن ما حریم شما فوق جنّت است            ای گــنــبــد نـداشـتـۀ تـو طـلا تــریـن


با احـتـرام به نجـف و مـشـهـدالـرضا            صحن بقـیـع خـلـوتـتـان با صفـاتـرین

با اسـتـنـاد ایـنکه هـمـه نـور واحـدیـد            صادق ترین، عزیز ترین، با خـداترین

دو مـادر و چـهـار امـامـیـد در بـقـیـع            با غـصـه ها و درد عـلـی آشـنـاتـریـن

هستید در مدینه پس از این هزار سال            ام الـبـنـیـن و فـاطـمـه را مبـتـلاتـریـن

ما هر چه خواستیم ز دستت گرفته ایم            بوده هـمـیـشه لطـف تو بی انتهـاتـرین

خـاکـش شـفاست مدفن تو یابن فاطمه

دست هـمه به دامن تو یـابـن فـاطـمـه

پیداست در جـمال تو تصویر اهل بیت            زهرا جوانترین و تویی پیـر اهل بیت

درس کلام و فقه و اصولت زبانزد است            ای نـاشـر عـلـوم فـراگـیـر اهـل بـیـت

عـالـم ز دانـش تو مسلـمان شناس شد            بی انـتـهـاست جادۀ تأثـیـر اهـل بـیـت

اسـلام بـا تـو و پـدر تـو رواج یـافـت            در تو ظـهـور یافـتـه تدبـیـر اهل بیت

گاهی شده است علم تو روشنگر علوم            گاهی شده است علم تو شمشیر اهل بیت

در دستتان سپرده خدا هرچه هست و نیست            فی الجمله عالم است به تسخیر اهل بیت

شیخ الاَِئـمّه را ز چه بُـردند نیمه شب            با غـم، رقـم زده شده تقـدیر اهل بیت

مانـند ابـر، چـشـم خـلایـق گـریـسـتـه

عـالـم برای حضرت صادق گـریسته

شیطان و بـاز کـوچـۀ اجـداد فـاطـمـه            ابـن ربــیــع و خــانـۀ اولاد فــاطـمــه

بی حرمـتی به ساحت فـرزند بوتراب            صبر است بس که حُسن خداداد فاطمه

نیمه شب است و روضۀ مادر به پا شده            پشت در است نـقـطۀ مـیـعـاد فـاطـمه

بیخـود نبود پشت در و بین شـعـلـه ها            افـتـاد نـاگـهـان پـسـرش یـاد فــاطـمـه

هنگام رفتـنش چو عـلی بین کوچه ها            آقــا نـیـاز داشـت بـه امــداد فــاطـمـه

بیش از علی و فضه و اسماء و زینبش            مـیـخ در است شـاهـد فـریـاد فـاطـمه

از کوچه ها به آل عـلـی ظلم، باب شد            یا رب ز دشمنان، بستان داد فـاطـمـه

ما را برای گـریـۀ بر تو محـک زدند

با نام مـادر تو به روضـه نـمک زدند

: امتیاز
نقد و بررسی

لازم به ذکر است که ابیاتی همچون ابیات زیر در قالب زبانحال است و تصریح یا روایت تاریخی در این زمینه وجود ندارد

بیخـود نبود پشت در و بین شـعـلـه ها            افـتـاد نـاگـهـان پـسـرش یـاد فــاطـمـه

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

کـشـتـۀ زهـر جـفا یا مولا یا مولا            صـادق آل عـبـا یـا مـولا یـا مولا

از بار غـم خـمیدی واویلا واویلا            چه ستـمها کـشیـدی واویلا واویلا


گریانِ تو شد زهرا واویلا واویلا

*********************

رفتی به کـاخ اعـدا واویلا واویلا            بی عـمـامه بی عـبا واویـلا واویلا

دستت از کینه بستند واویلا واویلا            حُرمتت را شکستند واویلا واویلا

گریانِ تو شد زهرا واویلا واویلا

*********************

اشکت جاری از دیده واویلا واویلا            یـاد ســر بــریــده واویـلا واویــلا

یـاد ظـلـم تحـمیـلـی واویلا واویلا            یـاد آثـار سـیــلــی واویـلا واویـلا

گریانِ تو شد زهرا واویلا واویلا

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

تــجــلّــی حــق، آبــروی ولایــی            وَ روشـنـگــرِ دیــدۀ مــاسِــوایــی

سـلام خـدا بـر تـو یـا حـجـت الله            که تو صـادقِ آلِ خـیـرُ الـوَرایـی


گـل فــاطـمـه صــادقِ آل طـاهــا (۲)

چه گویم ز شأن و مقام و کلامت            فــراتـر بُـوَد از کـلامــم مـقـامـت

تو سر منشاء خیر و کوهِ صبوری            تو دریای عـلم و عـطا و کـرامت

گـل فــاطـمـه صــادقِ آل طـاهــا

هـمـیـشـه مـحـبّ شــمـا بـودم آقـا            وَ دل بـر ولای شـمـا بـسـتـم آقــا

ز لطف تو ممنونم ای شمسِ مذهب            که من جعـفـری بوده و هـستم آقا

گـل فــاطـمـه صــادقِ آل طـاهــا

چه ظلم و ستم ها که بر تو روا شد            فلک غرق ماتم از آن ماجـرا شد

دویـدی پـی مـرکـبـی سر بـرهـنه            دو عـالـم ز داغ تو دارُالـبـکـا شد

گـل فــاطـمـه صــادقِ آل طـاهــا

اگر چه دلت بوده محنت کـشـیـده            ز بـار بـلا قـامـتـت شـد خــمـیـده

ولی شکـرُ للّه که دیگـر نـگـشـتـه            لـبِ تـشنـه سـر از تـنِ تـو بـریـده

حسین یا حسین یا حسین یبن زهرا

حـسینِ شـمـا بـیـن مـقـتـل فـدا شد            سـرش با لبِ تشنه از تن جـدا شد

تنش بی کفن مانده بر خاک گودال            و آخـر سـرش قـاریِ نـیـزه ها شد

حسین یا حسین یا حسین یابن زهرا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل ایراد وزن شعر و عدم رعایت قافیه تغییر داده و اصلاح شد

چـــه گـــویـــم ز تـــو ای امـــام            فــراتـر بُـوَد از کـلامــم مـقـامـت

هـمـیـشـه محبّ شـمـا بـوده ام من            وَ دل بـر ولای شـمـا بـسـتـم آقــا

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تنش بی کفن مانده بر خاک گودال            سرش قاریِ بر روی نیـزه ها شد

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

جانم به فدای تو، ای یوسف پیغمبر            ای ذرّیۀ زهـرا، آیات خوشِ کـوثر

ای نـور حـقـایق، بر هر دل عـاشق            ای جلوۀ رحمت، یا حضرت صادق


یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق(۲)

************************************************

ای نور کلام تو، آییـنه ای از قـرآن            ای قبر غریب تو، عرش دل مشتاقان

نور تو به چشم و، شور تو به سینه            مـا را بـطـلـب تا، آیـیـم بـه مـدیـنـه

یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق(۲)

************************************************

در وادی مظلومی، غرق شرری آقا            از زهر ستمکاران، پاره جگری آقا

با قـلـب حـزیـن و، شـیـدا زده نـاله            بـا ذکــر بُــنَـیَّ، زهــرا زده نــالــه

یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق(۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و جلوگیری از کج تابی معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای نور کلام تو، آییـنه ای از قـرآن            ای قبر خراب تو، عرش دل مشتاقان

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

سر آسمانهای اعلا، به زیر قدمهای صادق         دل غصه دار محبین، بسوزد ز غمهای صادق

فدای امام غریبی، که شد کشتۀ زهـر کینه         ز داغ عزیز پیمبر، شده محشری در مدینه


بُوَد ذکر لبها، چو حیدر چو زهـرا         در این سوگ عظمی، واویلا واویلا

واویلا واغربتا؛ واغربتا؛ واغربتا (۲)

************************

ز طاغوتیان زمانه، چه ظم و ستم ها که دیده         شبـانـه پیاده خدایا، پی مـرکـبی می دویـده

قسم بر غم بی حد او، غمش بر دل ما نشسته         بمیرم بمیرم بمیرم، که شد حُرمت او شکسته

بمیرم که جانش، شد از غصه بر لب         بگـرید بگـرید، به غـمـهای زیـنب

واویلا واغربتا؛ واغربتا؛ واغربتا (۲)

************************

سلامم بر آن بانویی كه، به اشک و به قلب شکسته         شده وارد شام و کوفه، ولیکن به دستان بسته

سر دلبرش روی نیزه، به لبهای او ذکر یا رب         دل حضرت صادق ما؛ بسوزد چنان قلب زینب

به نی قـاری او، بخواند چو قـرآن         شود ذکر لبهاش، حسین جان حسین جان

یا حسین یابن الزهرا؛ یابن الزهرا؛ یابن الزهرا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد روایی و عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

سر دلبرش روی نیزه، به لبهای او ذکر یا رب         زنان کف زنان گرد محمل، وَ نامَحرمان دور زینب

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک

سـلام ای، ولـی اللهِ حیّ سـرمـد، ز خـوبـانِ عـالَـم سـرآمـد

یم حـقـایـق، امام صادق؛ گـلِ باغ آل محمد


رُکنُ الهُـدی یا مولا، امامِ ما یا مولا؛ یابن الـزهـرا یا مولا

مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق (۲)

***********************************

ز داغـت، زده غـم از دلهـا شـراره، مصائب تو بی شماره

عدو بی حیا، به زهرِ جفا؛ شده جگرت پاره پاره

قرص قمر یا مولا، نورِ بصر یا مـولا؛ پاره جگـر یا مولا

مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق (۲)

***********************************

تو بانی، به روضه های کربلایی، اَنیس اشک و ناله هایی
به دیدۀ تر، وَ حالِ مضطر؛ حزینِ دشت نینوایی
چه محشری به پا شد، جدّت سرش جدا شد
؛ هلال نیزه ها شد

مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. زیرا عبارت بی وفا را برای دوست بکار می برند نه دشمن

عدو بی وفا، به زهرِ جفا؛ شده جگرت پاره پاره

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمد سهرابی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلن مفعول فاعلن قالب شعر : غزل

مردی غروب کرد وقتی افـق شکست            خـورشـیـد دیگری جـای پـدر نـشست

او یـک امـام بـود هر چـنـد بـی قـیـام            او یک رسول بود جبـریل شاهد است


در آخـریـن کـلام حـرفـش نـمـاز بود            او جعفر خداست، پیری که بود و هست

از تـرس بـشـکـنـد دشـمـن نــمــاز او            این یک نماز نیست تیغی است روی دست

از پـای مـنــبــرش بـسـتـنـد دسـت او            قومی عبا به دوش جمعی قلم به دست

آتـش چـه مـی کـنـد بـا خــانـۀ خـلـیـل            کـاذب چه می بـرد از صـادق الـسـت

حـرف از ثـواب شـد تـشـیـیـع آمـدنـد            ای دهـر نـابـکـار ای روزگـار پـست

زیـر جـنــازه اش جــمـعـنــد عــده ای            فـامـیـل بـی نـمـاز یا بـا نـمـاز مـست

کاش از ره ثـواب جـمـعی به کـربـلا            تـشـیــیـع شــاه را بـودنـد پـای بـسـت

وقتی افق شکـست رأسی طلـوع کرد            منبر سنان شد و واعـظ بر آن نشست

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای چـشـم عِـلـم خـاک قــدوم  زُراره‌ات           جـانِ وجــود در گــرو یـک اشــاره‌ات

سـبّــوحــیـان فـریــفــتــۀ ذکــر دائـمـت           قـدّوسـیـان مـدیـحـه سـرای هـمــاره‌ات


هر کشف تازه جـلوه ای از نور دانشت           هر لحظه از گذشت زمان یک هزاره‌ات

دانش هر آنچه پیش رود در قـفای توست           دانــشــســرای دَهــر بُــوَد یــادواره‌ات

این چار مام و هفت اَب و هشت جنّـتند           مـشـتاق حُـسن و شیـفـتۀ یک نظاره‌ات

شـیــخ الائِــمّــه صــادق آل مـحــمّــدی           قــرآنــی و بُــوَد سُــوَر بـی شـمــاره‌ات

تو آن سپـهـر مـعـرفـت استی که تا ابـد           انــوار عـلـم می دمـد از هـر سـتـاره‌ات

تنها نه در کهـولت سن یا که در شباب           نـور کـمـال مـوج زد از گــاهــواره‌ات

بـاب حـوائـج هـمه بـاب البـقـیـع توست           دلـهـای عــارفـان هـمـه دارالـزیّـاره‌ات

منـصور داد زهـر، تو را ای امـیـد دل           رحـمـی نـکـرد بر جـگـر پـاره پاره‌ات

یک بـار کُـشت ابن ربـیعـت مـیـان راه           منـصـور گـشـت باعث قـتـل دوباره‌ات

بـودی تو چـاره ساز همه عـالـم و نبود           جـز صبر در بـرابـر منصور چـاره‌ات

تنها نسوخت بیت تو کـافـتـاد بر جـگـر           از شـعـلـه های خـانـۀ زهـرا شـراره‌ات

جانت به لب رسید چه می شد اگر عدو           مـی بـرد ای سـلالـۀ زهــرا ســواره‌ات

میثم اگر ز سوز تو افروخت نی عجب           ای سوخته ز سوز جگر سنگ خاره‌ات

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

ای اساتید دو گیتی طفـل ابـجـد خوان تو          نـور دلهـا تا ابـد از مـشـعـل عـرفـان تو

علم هستی گوهری از بحـر بی پایان تو          عقل وعشق و روح محو و مات و سرگردان تو


آفــریـنـش در کــنــار سـفــرۀ احـسـان تـو

جان جـان عـالـم استی جـان ما قـربـان تو

ای تمام علم حـرفی ناتـمـام از مکـتـبـت          ای مسیحای سخـن را روح از یـاد لـبت

بوده درسی بر بشر هر لحظۀ روز و شبت          یک جهان توحید پنهان در نوای یا ربت

نـور دانش می فـشـانـد تا قـیـامت کـوکـبت

صد فـلـک انـوار پـیـدا در لـب خـنـدان تو

ای که درمخلوق سر تا پا جمال خـالـقی          خود زبان حـقّ و قـرآن را زبان ناطـقی

درد بی درمـان جـانها را طبیب حـاذقـی          تا ابـد استـاد انـسانهـا کـما فی الـسّـابـقی

صدق را مـصداق و مـولانـا امام صـادقی

راستی مـانـنـد گـل می رویـد از بـستان تو

کرسی تدریس تو در سینه ایـمان پرورد          همچنان هـارون مکّی ها مسلمان پرورد

مؤمن طاق و هشام و ابن نعـمان پرورد          چون ابو حمزه چراغی بس فروزان پرورد

هم مفـضّل هم ابـان هم ابن حـیّـان پـرورد

مـی دمـد انـوار دانـش از لـب عــمـران تو

رازهـای نــاشـفـتـه دُرّ مـکـنـون تــوأنـد          اهل دانش تا قیامت حشر و مدیون توأند

هر کجا عـلمی فـرا گیرند مـمنـون توأند          علم و تفسیر و اصول وفقه، مرهون توأند

چـار اصل محکـم از مـنـشور قانون توأند

بوده این هر چار را سر در خط فرمان تو

بی خزان مانده است و می ماند بهار علم تو          مجـلـسی ها لالـه ای از لالـه زار عـلـم تو

شیخ طـوسی شهـروندی از دیـارعـلم تو          صاحب کافی است مرغ شاخسار علم تو

هر فـقـیـهی قـطـره ای از جـویـبار عـلم تو

دستـشان از دور و از نزدیک بر دامان تو

تـو ولّـی الـلـهـی و آئـیــنـۀ پـیـغــمـبـری          در شجاعت در فصاحت در بلاغت حیدری

فـاطـمـه یا مجـتـبـائی یا حسیـن دیگـری          نـور چـشـم سیّـد سجّـاد و نـجـل بـاقـری

هم ابو عـبـدالهی هم صـادقی هم جعـفـری

صـدق، شـاهـیـنی بود بر کـفّـۀ مـیـزان تو

ای به روز بی کسی یـار هـمه بی یارها          دیـده از مـنـصور دون بـیـدادها؛ آزارها

حمله ور بر خانه ات خصم ستمگر بارها          شعله ور از خانه ات چون بیت زهرا نارها

اشـک افـشـانـدنـد بهـر غـربـتـت دیـوارهـا

بـلکـه آتـش بود در بیت الـولا گـریـان تـو

برد با پـای پـیـاده دشمن کـیـن گـستـرت          نه ردا بر دوش بود و نه عمامه بر سرت

ضعف بر تن، ذکربر لب، اشک در چشم ترت          بارها می‌خواست جان گردد جدا از پیکرت

بود خالی آن دل شب جـای زهـرا مادرت

تا ببـیند بر تو چون بگـذشت از عـدوان تو

تا کـنـد با قـتـل؛ منصور روز خـلق شام          بارها شمشیر خود آورد بیـرون از نیام

کرد بهر کشتنت با خشم و قهر از جا قیام          دید ناگه پیش رویش حضرت خیرالانام

زد نهیبش کی ستمگر دست بردار از امام

ورنه گیرم جان و سـوزم مسند و ایوان تو

عاقبت شد از اشرار زهر اعضای تو آب          ریخت در قلب تو آتش رفت از جسم تو تاب

گشت با مرگت مدینه صحنۀ یوم الحساب          آسمـان فـضل بودی سر نهادی بر تراب

عـالـمـی در سـایـه امّـا تربتـت در آفـتـاب

چشم میثم نه؛ جهان گردیده اشک افشان تو

: امتیاز
نقد و بررسی

اهل دانش تا قیامت حـشر و مـدیـون توأند؛ حشر به معانی : سپاه‌مزدور؛ چریک؛ گروه‌انبوه؛ فوج؛ گردکردن‌مردم؛ برانگیختن؛ روزقیامت‌

مدح و شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسدس ترکیب

ای خوشه ای ز خرمن فیضت تمام علم            با منـطـق تو اوج گـرفـتـه مـقـام عـلم

پرواز کرده دور سرت مـرغ بام علم            برپا به پـای کرسی دَرست قـیـام عـلم


با صد زبان به علمِ کلامت سلام عـلم            هر جا که علم بود تو بودی امام عـلم

تـو وارث کـمـال و جــلال مـحـمــدی

مصـداق صدق و صـادق آل محـمدی

میلاد دانش از نفس مشک بوی توست            آئـیـنـۀ تـمــام کـمـالات روی تـوسـت

یادآور رسول خدا خلق و خوی توست            دارالشفای هر دل بیـمار کوی توست

پیوسته علم تشنه لب آب جوی توست            گلواژه های وحی پر از رنگ و بوی توست

عـلـم و کمال بر سخنت بوسه می زند

آیـات وحـی بر دهـنـت بـوسه می زند

دانـشـوران چـو مـرغ اسیـرند رام تو            آب حـیـات خورده فـضیلت ز جام تو

بگرفـته هوش از سر دشمن هـشام تو            دل نـیست آن دلی که نیـفـتد به دام تو

علم و کمال و فضل و ادب فیض عام تو            جـوشـد هماره عـلـم کـلام از کلام تو

مُـلـک وجـود مـحـفـلی از یـاد واره ات

هر لحظه از گذشت زمان یک هزاره ات

 بی منطق رسای تو قرآن زبان نداشت            بی معجز کلام تو، توحید جان نداشت

بی طاعت تو پیکر تقوی روان نداشت            بی مکتب تو طایر وحی آشیان نداشت

بی همت تو دین، شرف جاودان نداشت            بی سینۀ وسیع تو دانش مکان نداشت

گفتار علمی تو فـزون از شـماره بود

درس تو انقلاب حـسیـنی دوبـاره بود

مـلـک خـداسـت مـعـرکـۀ اقـتـدار تـو            خـوبـان دهـر جـدّ تـوأنـد و تـبـار تـو

تـوحـیـد مـعـتـبـر شـده از اعـتـبار تو            گـلـخـانـۀ وسـیــع امـامـت بـهــار تـو

بحرالعـلـوم قـطره ای از جـویـبـار تو            شـیـخ مـفـیـد لالـه ای از لالـه زار تـو

طوسی و مجلسی و صدوقت سه آیتند

بـا نــور دانــش تـو چــراغ ولایـتـنـد

آنانکه راه عـتـرت و قـرآن گرفـته اند            تو نیستی و از نـفـست جـان گرفته اند

فضل و کمال و دانش و عرفان گرفته اند            قدر و جلال و عزّت و ایمان گرفته اند

نور از زُراره فیض ز حمران گرفته اند            بینش ز بوبصیـر؛ فراوان گـرفـتـه اند

ای وارث عـلـوم امــامــان راسـتــیـن

داری هـزار جـابـر حـیّان در آستـیـن

بی نطق تو ریاض نیایش ثمر نداشت            دریای موج خیزِ ولایت گهـر نـداشت

در سیـنه آسمـان امـامت قـمـر نداشت            آیـات روحـبـخـش الهـی اثـر نـداشـت

قرآن زبان و دین سند معـتـبر نداشت            نـخـل امـیـدِ خـونِ خـداونـد بَر نداشت

ای در تو هیبت حسن و غـیرت حسین

فرقی نداشت نطق تو و نهضت حسین

با آنکه خاک پاک مدیـنـه دیار توست            ویـرانـۀ بـقــیـع دلِ مـا مـزار تـوسـت

تا روز حـشر سینۀ ما داغـدار توست            هر شیعۀ شکسته دلی اشکـبار توست

قلبش ز دور مشعل شب های تار توست            هر شب امام منتظران بی قرار توست

صورت نهاده یوسف زهرا به خاک تو

گرید هماره بر جـگـر چـاک چاک تو

 ای آفـتـاب زائـر صحـن و سـرای تو            عـمـری مــدیـنـۀ دل مـا کـربـلای تـو

گردون پر از ستـارۀ اشک عـزای تو            خاموش شد چگـونه صدای دعـای تو

چون شمع آب گشت ز سر تا به پای تو            چشمی بـده که گـریه کـنم از برای تو

جرمت چه بود ای پسر فـاطـمه، چرا

منصور کشت از ره کین بارها تو را

شرح غم تو خون به دل سنگ خاره کرد            منصور دون به تو ستم بی شماره کرد

مانـند شمع، آب تـنـت را هـمـاره کرد            قلب تو را ز زهر جـفا پاره پاره کرد

با کشتن تو بغض دل خویش چاره کرد            در نای سوخته نفست را شـراره کرد

تنها نه در غم تو روان اشک "میثم" است

گریان به یاد غربت تو چشم عالم است

: امتیاز

مدح و شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای به صدقت تا صف محشرسلام از صادقان          وی درخشیـده کـلامت در کلام صادقان

نام زیبایت عیان در صـدر نام صادقان          هـم امـام صـادق استی هـم امام صادقان


مکتب علم تـو بـا طی زمان پُر نـورتر

در صداقت از تمام صادقان مشهـورتر

بوسه‌های علم، گـل کردند بـر لعل لبت          آسمان پیچد به خود در لحظۀ تاب وتبت

می‌برد دل از دعـا آوای یا رب یا ربت          بحر نامحدود رحمت حاصل اشک شبت

کرسی درس تو را جبریل، دربانی کند

حضرت بـاقـر تو را بـاید ثناخوانی کند

آسمان با وسعتش زیر پر و بال شماست          ذوالجلالید وجهان مبهوت اجلال شماست

روزهـا روز شما وسال‌هـا سال شماست          علم هرچه پیشرو گردد به دنبال شماست

طلعت زیبایتـان مـرآت حُسـن ابتـداست

هرکلام از حرفتان یک جلوه از نورخداست

ای مسیحا جاری از لعل لب خنـدان تو          عالـمـان دهـر، خـاک راه شـاگردان تو

آفتاب فضل و دانـش چهـرۀ حمـران تو          عــلـم شـیـمـی یـادگـار جـابـر حیـان تو

مؤمن طاقت به عالم حسن سیرت می‌دهد

بوبصیـرت خلـق را نـوربصیـرت می‌دهد

دانـش از روز ازل پـای کـلامت رام شد          تیرگی با نـور علـم و دانشت اعدام شد

وحی ساعد از دمت بر آسمان اعلام شد          صبح اهل ظلمت ازنطق هشامت شام شد

بر رخ بوحمزه‌ات گردید روشن چشم نور

بهر هارون تو آتش باغ گل شد در تنور

نام تو جعفر،تو خود سر تا قدم پیغمبری          یادگـار فاطمـه چشـم و چـراغ حـیدری

نهـضت علمیـت را نازم،حسین دیگری          هم «مفضل» آوری و هم «زراره» پروری

مجلسی، استاد کلّ، فردی زشاگردان توست

شیخ حرعاملی؛ یک لاله از بستان توست

آفـتاب معرفـت در سایـۀ تنـدیس توست          وسعت کل جهان دانشگه تدریس توست

بر زبان آفرینش روزو شب تقدیس توست          مکتب توحید، بنیاد تو و تأسیس توست

سرکشان مکتب اضلال، سرکوب تواَند

تا ابد منصورها مقهور و مغـلوب تواَند

ای دو عـالم در کنار صحن بی‌زوّار تو          آفـریـنـش در پــنــاه سـایـــۀ دیــوار تـو

ای پــیــام خــون ثــار الله در آثــار تــو          شب ‌پرستان هرچه کوشیدند در آزارتو

هر چه در حق شما کردند طغیان بیشتر

عزت و قدر و جلالت یافت عنوان بیشتر

ای توخود شمع و دل عالم همه پروانه‌ات          سال‌ها کـوه غـم عالم بـه روی شانه‌ات

روزروشن ریخت دشمن درمیان خانه‌ات          مثـل مادر دود بالا رفـت از  کاشـانه‌ات

باچه جرمت دست‌ بسته دردل شام سیاه

خصم با پای پیـاده برد سـوی قـــتلگاه؟

سن پیری، ضعف تن،پـای پیـاده از جفا          قصر حمرا، سر برهنه، ضـعف تن،حال دعا

با چنین حالت سه ساعت ایستادی روی پا          نه حیا از تو، نه از ختم رسل، نه از خدا

گر چه جانت دیگـرازاین زندگانی سیربود

کی سزاوار تو ای جان جهان! شمشیر بود؟

با چه جرمی ظلم بـرآل پیمبر باب شد؟          باچه جرمی پیکرت از زهر قاتل آب شد؟

باچه جرمی ماه رویت زردچون مهتاب شد؟          باچه جرمی ازتنت بیرون توان و تاب شد؟

باچه جرمی کرددشمن بارگاهت را خراب؟

با چه جرمی مانده قبـرت درمـیان آفتاب؟

کاش روزی می‌شدم زوّار صحرای بقیع          سجـده می‌کردم به خـاک روح‌ افزای بقیع

تا بگیـرم اُنس بـا شـام غـم‌ افـزای بقـیع          کاش یک شب باز می‌گردید درهای بقیع

تـا شـود همسـایه بـا قـبـر امـامـان بقـیع

کاش «میثم» دفن می‌شد در بیابان بقیع

: امتیاز